دختر آریایی ما

بهار 95

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۰۴ ب.ظ

سلام دختر قشنگم.


خیلی وقته که نشده بیام وبلاگ. امروز کلی به ذهنم فشار اوردم تا یوزر و پسورد یادم اومد!

دختر من دیگه خانومی شده برای خودش. مستقل مستقل.

پوشک گیری که برام شده بود یه غول به راحتی و سرعت انجام و شد و خداروشکر یه مرحله دیگه از دوران نوپایی هم تمام شد.حمام رفتن و شونه کردن موها و  پوشیدن جوراب و کفش و لباس هایی مثل تیشرت و شلوار و بستن و باز کردن کمربند هم از کارهایی هست که خودت باید انجام بدی و مانباید دخالت کنیمو

برخلاف دوتا عید گذشته که خیلی درگیر جیغ بودیم!امسال خوب بود .


و یه خبر خیلی خیلی خوشایند اینکه وندا خانوووم (دختر دایی جون)هم 30 فروردین به دنیا اومد و الهی شکر صحیح و سلامت بغل مادر و پدرش هست. و شماهم که خیلی مهربونی و همش دوست داری ببینیش و بغلش کنی.


و یه خبر دیگه اینکه عمو مجید هم انشالا تا 3 ماه دیگه دختر خوشگلش رو بغل میگیره.


خلاصه اینکه همبازهات داره زیاد میشه هورااااااااااااااااا


طبق معمول با اومدن بهار دوباره گشت و گذار منو دخترم هم شروع میشه/هر روز پارک و بازی و پاساژ گردی و خوشگذرونی.

امسال خیلی بیشتر مفهموم دوست و همبازی و بازی  رو متوجه میشی. وقتی میریم پارک راحتر ارتباط برقرار میکنی و اگه از کسی خوشت بیاد بازی میکنی.  دوباره دنبال کلاسهای جدید هستم از جمله خلاقیت و باله و زبان . بیشتر جنبه اجتماعی بودن برام مهمه تا اموزش.


نمیدونم چرا هروقت نگاهت میکنم یاد کتاب "روی ماه خداوند را ببوس" میافتم. حس میکنم این عشق اخرش من رو نابود میکنه.تو هر روز داری بیشتر وجودم رو از من میگیری و من ناتوان از مقاومت.


تو اولین و بزرگترین عشق زندگی من هستی دخترکم.

  • مامان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی